پارت ۱۵
سهون: ...تا وقتی که عاشقم بشی توی این اتاق میمونی حتی اگه هزار سال طول بکشه
بعدم بیرون رفت و در و قفل کرد
این روانی چی میگه یعنی چی که هزار سال
چرا این بلا ها سرِ من میاد
از این زندگی متنفرم از آدما متنفرم
مرتیکه بعد از ۶ سال یهو ظاهر میشه میگه دوست دارم چه دوست داشتنی
باید فرار کنم ولی چطوری....
(ویو جیمین)
رفتم داخل و به اتاقم رفتم
روی تخت دراز کشیدم و چون خسته بودم زود خوابم برد
صبح با صدای هیون بیدار شدم که داشت میگفت
هیون: اون دختره کجاست مثلا گفته بودم مراقبش باشه
منظورش از اون دختره.. ا.ت بود
یعنی چی که کجاست مگه توی عمارت نیست
بلند شدم چشمام و مالوندم
-: چی میگی تو
به سمتم برگشت و گفت
هیون: تو بیدار شدی هیچی فقط اون دختره نیست
-:یعنی چی که نیست
هیون: هیچ جا نیست حتی انبار رو هم گشتم ولی نبود
-: دوربینها رو دیدی
هیون: انگار دستکاری شدن ولی معلومه که دزدیده شده
-: کی میتونه اون و دزده باشه
هیون: نمیدونم هیچ ایده ی ندارم
-: بیا کمک کن بلند شم
هیون: تو باید استراحت کنی
-:خوبم بیا کمک کن
هیون: چشم
کمکم کرد که لباسام و بپوشم
-: اول خودم باید دوربینا رو ببینم
به سمت اتاقی که توش به همه دوربیا دسترسی داشت رفتم و شروع به چک کردن همه. ی دوربینا کردم
هیون درست گفته بود دوربینا دستکاری شده بودن و نصف ویدیو قطع شده بود
ولی سایه ی کسی که داشت به ا.ت نزدیک میشد معلوم بود
صورتش دیده نمیشد
دقیقا وقتی صورتش و خواست بالا بگیره ویدیو قطع شد
اه الان چطوری پیداش کنم
گوشیش هم توی اتاقم مونده بود و نمیتونستم با استفاده از سیگنال گوش پیداش کنم
اگه همون ۳ سال پیش اعتراف میکردم اینجوری نمیشد
ولی میترسیدم ، میترسیدم که منو نخواد
برای همین سرد شدم
سعی میکردم با شکنجه کردن بهش بفهمونم که دوسش دارم ولی بیشتر میترسید و ازم دور میشد
دست خودم نبود علاقم و با شکنجه کردن به طرف مقابل نشون میدادم
ولی الان
هر جور که شده پیداش میکنی و بهش میگم...
ویو ا.ت
............
پایان شاد باشه یا غمگین؟
....
بعدم بیرون رفت و در و قفل کرد
این روانی چی میگه یعنی چی که هزار سال
چرا این بلا ها سرِ من میاد
از این زندگی متنفرم از آدما متنفرم
مرتیکه بعد از ۶ سال یهو ظاهر میشه میگه دوست دارم چه دوست داشتنی
باید فرار کنم ولی چطوری....
(ویو جیمین)
رفتم داخل و به اتاقم رفتم
روی تخت دراز کشیدم و چون خسته بودم زود خوابم برد
صبح با صدای هیون بیدار شدم که داشت میگفت
هیون: اون دختره کجاست مثلا گفته بودم مراقبش باشه
منظورش از اون دختره.. ا.ت بود
یعنی چی که کجاست مگه توی عمارت نیست
بلند شدم چشمام و مالوندم
-: چی میگی تو
به سمتم برگشت و گفت
هیون: تو بیدار شدی هیچی فقط اون دختره نیست
-:یعنی چی که نیست
هیون: هیچ جا نیست حتی انبار رو هم گشتم ولی نبود
-: دوربینها رو دیدی
هیون: انگار دستکاری شدن ولی معلومه که دزدیده شده
-: کی میتونه اون و دزده باشه
هیون: نمیدونم هیچ ایده ی ندارم
-: بیا کمک کن بلند شم
هیون: تو باید استراحت کنی
-:خوبم بیا کمک کن
هیون: چشم
کمکم کرد که لباسام و بپوشم
-: اول خودم باید دوربینا رو ببینم
به سمت اتاقی که توش به همه دوربیا دسترسی داشت رفتم و شروع به چک کردن همه. ی دوربینا کردم
هیون درست گفته بود دوربینا دستکاری شده بودن و نصف ویدیو قطع شده بود
ولی سایه ی کسی که داشت به ا.ت نزدیک میشد معلوم بود
صورتش دیده نمیشد
دقیقا وقتی صورتش و خواست بالا بگیره ویدیو قطع شد
اه الان چطوری پیداش کنم
گوشیش هم توی اتاقم مونده بود و نمیتونستم با استفاده از سیگنال گوش پیداش کنم
اگه همون ۳ سال پیش اعتراف میکردم اینجوری نمیشد
ولی میترسیدم ، میترسیدم که منو نخواد
برای همین سرد شدم
سعی میکردم با شکنجه کردن بهش بفهمونم که دوسش دارم ولی بیشتر میترسید و ازم دور میشد
دست خودم نبود علاقم و با شکنجه کردن به طرف مقابل نشون میدادم
ولی الان
هر جور که شده پیداش میکنی و بهش میگم...
ویو ا.ت
............
پایان شاد باشه یا غمگین؟
....
- ۲۲.۷k
- ۰۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط